مال بندویم
روزگارم شطرنجی
یک " من " دوست دارم
یک ........ (سانسور شده!)
مادرم اجاق می شوید
آنطرف پدرم با ماشین
چه گرد و خاک است امروز
آن عربها چه می سازند؟؟!!
حکایتی دارد ضد آفتاب
وقتی هوا ابریست!
اتاقم سیرک است
داداشم نمی رقصد..
داداشم رقصید!!
پی نوشت: حالا اگه یه وقتای گذر آقا سهراب به وبلاگم خورد میگه :شعرم که قشنگ بود و دلنشین!!!!پس چرا... آقای سپهری با اجازه تون البته من این کارو کردم!..ببخشید دیگه.اون قسمتی که سانسور شده تو دفترم هست! البته این شعر ۵ماه پیشه یعنی تابستون..وقتی هوا ناجور بود!
روستای بندو آخرین روستای استان بوشهر است به سمت هرمزگان ! و یکی از روستاهای پایتخت اقتصادی و انرژی ایران اسلامی ، و شهرستان گاز خیز ! عسلویه است. در روستا کمی بیشتر از 600 نفر انسان زندگی خودشان را می کنند! این 600 و اندی نفر در 100 و اندی خانه روزگار می گذرانند !